جستجو
عناوین این صفحه
  • شماره 528
  • 8 صفحه
  • 1398 چهارشنبه 25 دي
  • اِلأَربِعا ١٩ جمادي الاولي ١٤٤١
  • Wednesday 15 Jan 2020
کد خبر: ۲۳۰۸

یادداشت

  • خاطرات کارآفرینی

*زهرا گلیج

در این نوشته هر بار یک خاطره خواندنی و جذاب یا حتی تجربه آموزنده از یک کارآفرین بیان می¬شود و خواننده از این مطالب استفاده خواهد کرد. این خاطرات از کارآفرینان ایرانی و خارجی و در هر زمینه از صنعت و تولید گرفته تا خدمات و فعالیت¬های خدماتی است. در این نوشته خاطره یک کارآفرین از دوران کوکیش نقل می¬کنم. دوران کودکی کارآفرینان مهم¬ترین دوران زندگی آنهاست و تاثیری شگرف در آینده کاری آنها گذارده است.

تجربیات کارآفرینان خواندنی است. یکی از کارآفرینانی که از خاطرات دوران کودکی¬اش تعرفی می¬کرد تفاوتش با دیگر کودکان هم سن و سالش بود. او می¬گوید: تفاوتی که در دوران کودکی با کودکان هم سن و سال خویش داشتم برخورداری از روحیه کسب و کاری و بازاری صرف بود. کسب و کار به این معنا که بهای هر چیزی را باید بپردازید و تا بهای آن را نپردازید قدرش را نخواهید دانست. از کودکی همیشه دنبال این بودم که به شکلی همیشه درآمدزایی کنم. مثلاً تابستان¬ها در محله دست¬فروشی می‌کردم و چون روحیه فنی داشتم در ساختن برخی وسایل بازی در زمان تعمیرات و ساختن برخی ابزار از آن استفاده می¬کردم. می‌توانستم برای خودم درآمدزایی کنم و می‌دانستم اگر روزهای جمعه بروم وردست یک بنا، بنایی کنم در سن ۱۵- ۱۶ ساله پول خواهم داشت. در ذهنم حسب و کتاب می¬کردم اگر آن بنا به یک کارگر عادی ۵۰ تا ۶۰ هزار تومان دستمزد بدهد به نوجوان آنقدر دستمزد نخواهد داد. به بچه هم سن من که اینقدر پول مثل یک کارگر کامل نخواهد داد. به این فکر کردم چون یک بنا می‌خواهد سود ببرد این به ذهنم رسید که به بنا بگویم من می‌توانم برای شما ۳۰ هزار تومان کار کنم یعنی ۱۰ هزار تومان یا ۲۰ هزار تومان به فرد سود برسانم. برای من یک برد بود که با این پیشنهاد به بنا برای خود تولید ثروت کنم. برای من سود بود چون به عنوان یک نوجوان کسی حاضر نبود که مرا سر کار ببرد و این موقعیتی شده بود که من درآمد داشته باشم و وقتی همکلاسی‌ها از من پول می¬خواستند و روز جمعه خود را تولید ثروت کنم. و به جای اینکه از خانواده پول قرض کنم خودم پول داشتم و آن پول را قرض می‌دادم. زمان مدرسه بعضی از همکلاسی¬ها پول نداشتند و از دیگران پول قرض می¬کردند چون من جمعه¬ها و تابستان¬ها کار می¬کردم پول داشتم و می¬توانستم به آنها پول قرض بدهم. در نتیجه من از آنجا کسب و کار را لمس کردم و هیچ وقت به این فکر نمی¬کردم که فردی که برایش کار می¬کنم چقدر پول گیرش خواهد آمد. هیچ وقت به سود طرف مقابل فکر نمی¬کردم. به این فکر می¬کردم که این معامله به نفع من است. فکر  نمی¬کردم که استثمار می¬شوم به خود می¬گفتم من راضیم او هم راضی است. آنها به من این فرصت را داده بودند که اگر وقت دارم ساعتی کار کنم و اگر ۸ ساعت شد پول آن را کامل بگیرم. این روحیه معامله¬گری در تمام بخش‌های کسب و کار و رفتار اجتماعی تاثیر دارد. یعنی چیزی بدهید و چیزی دریافت کنید و بده بستان کنید. همیشه دنبال این بودم که اگر به کسی سود برسانید او از شما خرسند است. او ادامه می¬دهد: در ذهنم این بود اگر به کسی سود برسانید آن فرد همیشه حامی و پشتیبان شما خواهد بود چون می‌گوید این شخص، چقدر خیررسان است. در هر موضوع و معامله سود و زیان خود را بررسی و ارزیابی کنید. این کارآفرین در ادامه بیان خاطره کارآفرینی خود به خوانندگان چند توصیه کرد: خطاب به خوانندگان سوال می¬کند که آیا از آنچه      می-فروشید یا می¬خرید رضایت خاطر دارید؟ به این فکر نکنید طرف مقابل چقدر سود برد. سودرسانی از جانب شما به طرف مقابل باعث می‌شود که او به این فکر می¬کند که به دیگران سود برساند. محاسبه سود طرف مقابل حس حسادت شما را تحریک می کند اگر طرف مقابل شما، سود برد او سود هنر و موقعیت خود را می برد. شما به سود و رضایت خود فکر کنید. در معامله و فروش از فروش و معامله به سودرساندن و رضایت خاطر خود بیندیشید اگر از این راضی بودید کافیست. اصل احساس رضایت شماست.

 

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سیستم منتشر خواهند شد
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهند شد
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهند شد
منشور اخلاقی
عنوان صفحه‌ها